آدم ازین درگه که بدور فتاده شد
دگر نایدش همی زین طرف نفسی
رفتم
فتادم
برگشتم
رهی جستم
اما بیراهه بود
دور زدم
راه بود اما دگر من مرد این راه نبودم
باختم ، فروختم و چه ارزون فروختم
ای کاش برده بودم بازار سیاه و چوب حراج بر مالم زده بودم
دیگه گرونه تو بازار و به من هم نمی فروشند ،چون ندارم که بخرم